دوستام...دوستام...دوستام...

متن مرتبط با «اول» در سایت دوستام...دوستام...دوستام... نوشته شده است

6 ماه اول سال

  • چشم رو هم میزاری خدا رو شکر میگذره لامصب ... البته که دوباره میگم خدارو شکر که میگذره درسته زندگی لحظه های خوب داره که زود میگذره ولی خب لحظه های بدش کش میان بر عکس اون پس زود گذشن چیزه بدی نیست... میخوام بهت بگم 6 ماه اول 1402 چجوری گذشت...ما با یک سفر بی نظیر به جنوب شروع کردیم این فکرو میکردیم که میخوایم بریمو این سفر میتونه برامون خیلی مهم باشه فروردین و اردیبهشت چند جا کار میکردم درآمد خوبی داشتم و خیلی شلوغ بود در نتیجه به راحتی هزینه میکردم لباس خریدمو و بیرون رفتیم همش با دوستامونو حقیقتا همش عشق و حال ایمان یکجا شروع به کار کرد (فروشگاه دوربین مداربسته) اول خرداد من از یک کارم اومدم بیرون همون روز یکی از پیجام گفت دیگه نمیخواد باهام همکاری کنه خیلی روز ناراحت کننده ای داشتم شب گوشیم افتاد وسط خیابون ماشینا از روش رد شدن و کلی هزینه اون شد -_- ما همش تو کش و قوس مهاجرت و کارامون بودیم که نمیتونستیم تمکن جور کنیم هی رفتنمون به ترکیه عقب می افتاد از آخر جور شد تا نامه هامون اومد شد تیر ما خرداد یک سفر مضخرف با مامان بابی ایمان رفتیم که کاش اینکارو نمیکردم :)) بابای ایمان اخلاقش خیلی بد بود و اصن خوش نگذشت غیره دلخوری سودی نداشت...تیرم به درگیری واسه سفر استانبول گذشت و هفته پرفکت اونجا بودیم وقتی برگشتیم هی کار هی کار و بعدم چون گفتیم بزار داریم میریم همش با خانواده دوستامون باشیم هر شب بیرونو بیرون و ایمانم بیکار بود...واسه قسط و اینا چند تا وسایل فروختیم چند روز تا تولدم نمونده بود که برنامه یک پارتی کوچیک داشتیم که فهمیدیم ریجکت شدیم اولین کار پارتی کنسل کردیم واقعا حال بدی گذروندیم :) ریجکتی و گرمای تابستون و خبرای کمبود آب و درگیری ذهنی مالی و همه همه همه ولی گفتیم, ...ادامه مطلب

  • نقطه پذیرش - اول آبان لعنتی

  • اول از همه سلام بر آبان :)) من عاشق تو ام :)))دومم ، این روزایی که گذشت در بحران روحی به سر میبردم ناشی از عوض شدن شیفت های ایمان و کرونا و دعوا شدن سره کارم و ... اما همیشه همیشه همیشه بعد از هر اتفاقی هر بحرانی بعد از هر غمی و شبایی که اشکات بند ن, ...ادامه مطلب

  • اول مرداد

  • امروز اول مرداد ۹۶ هست روزای آخر ۲۲ سالگی عدد قشنگی بود دوسش داشتم اما دیگه مثه قدیم زیاد کسی نمیپرسه چند سالته بیشتر میپرست ترم چند دانشگاهی :))  امروز اول مرداد تو ماه گرم خودم ایستادم و فکر میکنم به چیزای کوچیک گذشته به دوستام به دانشگام به ۱۰۰۰ روزی که گذشت اصلا تو آینده نیستم تو گذشتم... خواستم بهت بگم...مرداد جان ماه من خوش اومدی...باهام مهربون باش :) تاريخ یکشنبه یکم مرداد ۱۳۹۶سـاعت 13:57 نويسنده تمشک بانو| |,مرداد ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها