سال پیش بک چیزو با پوست و استخوان یاد کرفتم اونم اینکه همه چیز عوض میشه و تنها چیزی که ثابته همینه :) همینه که همه چیز غیره منتظرست و هیچوقت طبق برنامت پیش نمیره به عبارتی غیر قابل پیش بینی تر و لاشی تر از زندگی نداریم که نداریم شاید واسه همینه لحظه انقدر مهمه...
پینوشت: گلهای هفتسین بغل کردم بوسیدم گذاشتم تو یخچال روز اول عید یکی از آشنا های ایمان اینا خانوادگی فوت کردن و همه رفتن بجنورد قرار بود یک مهمونی داشته باشیم که براش آجیل و لباس خریده بودیم در واقع مهمونی نداشتیم دیگه...
پینوشت: مادرشوهرم بیمارستان بسترین این روزا یک پامون بیمارستانه
پینوشت: اگر خیلی به لحظه و سلامتی هر چیزی که باید بابتشون سپاسگذار باشی فکر کنی خودش یک داستان میشه همش هول میکنی :))
پینوشت: خدا رو شکر بازم چی بگم :)
دوستام...دوستام...دوستام......برچسب : نویسنده : adam-sangi بازدید : 20