اما ۹۷ در حالی تموم کردم که انگار مجبور بودم طبقات یک ساختمون ده طبقه برم بالا در حالیکه آسانسور خراب بوده الان رسیدم ، الان طبقه دهمم اما نفسم دیگه بالا نمیاد...
این نود و هفت سفید تر از برف مثل رویاهام نگذشت من کار پیدا نکردم و دنبال چیزایی که دوست داشتم نتونستم برم من مسافرتی که دوست داشتم و نتونستم برم و الان تو درجه ایم که میگم اصلا چرا عروسی گرفتیم :)
نود و هشت و شروع کردم در حالیکه نا امیدم به شرایط اقتصادی و شرایطی که رو هر نفسمون تاثیر مستقیم داره و اما خب الان طبقه دهمم اونجایی که پارسال نبودم ، او نجایی که هیچوقت نبودم...
میدونی چی میگم؟
پینوشت : مهسا ، مهسا ، مهسا _ تو ساله جدید برات فانوس آرزو میکنم برات چراغایی روشن آرزو میکنم ، برات نور ، نور ، نور آرزو میکنم ، مهسا من برات امید آرزو میکنم ...
دوستام...دوستام...دوستام......برچسب : نویسنده : adam-sangi بازدید : 129