اسفند ماه 98

ساخت وبلاگ

مهسای عزیزم اسفند ماه 98 در حالی میگذرونیم که نگران یک ویروس همه گیر هستیم ...

نگران عزیزام نگران آینده و نگران خودم ... این روز ها در حالی میگذرونم که تا دو روز پیش همش فکر پول و ماشین و لباس و کار و قسط و ...و ... بودم اما الان ... الان فقط فکر یک روز عادی تو زندگیمم ...
روزای عای که میرم با دوستام بیرون روزای عادی که با اتوبوس میام سره کار آخرشم از سرکوچه گوجه و خیار میخرم میرم خونه با عدس پولویی که درست کردم میخورم...
اما در حال حاضر هیچی عادی نیست ، شهر بوی مرگ میده...
بیرون رفتن ممنوعه و با بابام میرم میام سره کار ، چند روز گذشته ام سرماخورده بودم و از نگرانی مردم که خدایی نکرده چیزی نباشه ...
مهسای عزیز ، این روزا و بیا بخون اگر بودی و اگر خوندی یادت باشه قدر لحظه های عادی بدونی و کم تر غر بزنی بیشتر بغل کنی بیشتر استفاده کنی بیشتر بیرون بری از هوای خیلی سرد و خیلی گرم نترسی... بیشتر .... بیشتر ... بیشتر زندگی کنی ...
این روزا عادی نیست و من عادی نبودنو دوست ندارم :)
پینوشت : مهسای یک شرایط غیر عادی

دوستام...دوستام...دوستام......
ما را در سایت دوستام...دوستام...دوستام... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adam-sangi بازدید : 115 تاريخ : يکشنبه 10 فروردين 1399 ساعت: 1:21