ریجکت شدیم

ساخت وبلاگ

امروز کلا چه روزه بدی بود ولی میدونی امروز یا این ریجکتی نیست که منو ناراحت میکنه اینکه ما کلا یکساله ریجکت شدیمه که داره ناراحتم میکنه...اینکه یکسال تو هر مسیری رفتم شکست خوردم که ناراحتم میکنه...از‌ پارسال شهریور من کلا تو ریجکتی بودم از کارم بگیر که به فنا رفت از عکاسی که انقدر زحمت کشیده بودم از قطعی اینترنت اصن چی بگم از بیکار شدن ایمان تا این همه این همه دق و دلی سره کارو بیکاریو....آخرم که هیچی نه نمره زبان آوردیم نه امتحان آیلتسی شد بدم اصن این چرخ زندگی این یکسال یک لحظه ام رو ریل نبوده نمیخوام نا سپاس باشم چشامو رو اینکه سالمیمو و عزیزامون پیشموننو الو بلو اینا ببندم ولی این بخش که مربوط به زندگیمه جز به فنایی چیزه دیگه ای نداشته...از کوچیکترین چیز ها ام نتیجه ای نگرفتم....

میدونی احساس میکنم از پارسال دارم یک‌ تروما تجربه میکنم احساس میکنم هنوز پارساله میدونی احساس میکنم نگذشته احساس میکنم ریجکتم کلا

چجوری به چه امیدی فقط بهم بگو به چه امیدی دیگه چیزیو شروع کنم...

وقتی پیامنو فروختیم پست گذاشتم خدایا کائناتا بزار اون موقعی که میخوام اونجایی که میخوام باشم خدایا کائناتا ازت متنفرم ازت متنفرم از کل این دنیا کوفتیت از همه چی از همه چی مرده شوره خودتو دنیاتو این زندگی ببرن

هیچی به بی ارزشی این زندگی نیست هیچی هیچی

تاريخ پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۲سـاعت 1:23 نويسنده تمشک بانو| |

دوستام...دوستام...دوستام......
ما را در سایت دوستام...دوستام...دوستام... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : adam-sangi بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 19 مرداد 1402 ساعت: 19:01